سونوگرافی ناهنجاری و تعیین جنسیت
دیروز یکی از بهترین روزهای عمرم بود. یه روز پر از عشق یه روز پر از خنده و شادی. از ذوق و شوق با بابایی نیم ساعت زودتر به مطب دکتر حسینی رفتیم. البته توی برگه ای که بهمون داده بودن گفته بودن که ساعتی که وقت داده میشه یه زمان ضمنی هست . ممکنه تا یک ساعت تاخیر برای سونو داخل فرستاده بشیم . ولی از اونجایی که کلی ذوق داشتیم نیم ساعت زودتر رسیدیم. خیلی دلهره داشتیم ولی سعی می کردیم که خودمون رو آروم نشون بدیم و لبخند بزنیم. زمان می گذشت و ما راجع به همه چی حرف می زدیم الی شما عزیز دل من . می ترسیدیم نکنه نگرانی از بین کلمات به گوش اون یکی برسه. انقدر که شما نازی و گل ما زیاد معطل نشدیم بعد از 25 دقیقه اسم مامان رو خوندن و من ...