14 هفته
عزیزکم
این روزها میگذره با دل دردهایی که میاد و میره .
شبا خوابم خیلی بد شدم . خیلی اذیت میشم . کلافه میشم و همش تکون میخورم.
دو شبه که یه راه حل پیدا کردم برای خواب. پنجره اتاق رو باز می کنم و با یه لباس نخی نازک می خوابم.
طفلی بابایی اگه سردش هم باشه میگه نه هوا خوبه.
خلاصه کلی نشونه از حضور نازنینت برام آوردی.
دیشب بابایی وقتی داشت جریان دوستش رو تعریف می کرد یه هو دلم برات تنگ شد.
میدونی بابایی بعد از سالها یکی از دوستان زمان دانشگاه خودش رو پیدا میکنه و متوجه میشه که دوستش هم منتظر به دنیا اومدن یه نی نی ناز مثل شما هستن. اونم دقیقا تو همون تاریخ که شما گل من زمینی قراره بشی.
ایشالا همه نی نی های دنیا صحیح و سلامت به دنیا بیان و دل مامان باباهاشون رو شاد کنن.
مامان ، بابا های منتظر رو هم خدا بیشتر از این چشم انتظار نذاره.
خدایا کوچولو من رو هم سلامت زیر سایه خودت حفظ کن.