I'm pregnant.
ساعت 6/10 صبح روز 93/9/3 برای نماز صبح بیدار شدم. دیگه دلم طاقت نیاورد . باید تست میکردم . اولش یه خط افتاد انقدر ناراحت شدم که رو به آینه شروع کردم به خودم غر زدم . وقتی دست و رویی شستم و وضو گرفتم برگشتم که بی بی چک رو بردارم که حس کردم انگار یه خط دیگه هم هست . گذاشتمش بالای تخت و رفتم با دل لرزون نماز بخونم. نمازم رو که خوندم برگشتم و فوری نگاه کردم.انگاری درست می بینم و واقعا دو تا خطه . اما هنوز هم نمی تونستم باور کنم . نتونستم صبر کنم و بهروز رو بیدار کردم . فقط پرسیدم : چند تا خط میبینی ؟ به زور چشماش رو باز کردو گفت : دو تا گفتم: خوب بخواب دو سه دقیقه خواب...