عرفانعرفان، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات نی نی مون

I'm pregnant.

1393/9/3 20:59
نویسنده : mamani
378 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت 6/10 صبح روز 93/9/3 برای نماز صبح بیدار شدم.خواب

دیگه دلم طاقت نیاورد .متنظر

باید تست میکردم .

اولش یه خط افتاد انقدر ناراحت شدم که رو به آینه شروع کردم به خودم غر زدم .عصبانی

وقتی دست و رویی شستم و وضو گرفتم برگشتم که بی بی چک رو بردارم که حس کردم انگار یه خط دیگه هم هست . گذاشتمش بالای تخت و رفتم با دل لرزون نماز بخونم.سوالترسو

نمازم رو که خوندم برگشتم و فوری نگاه کردم.انگاری درست می بینم و واقعا دو تا خطه .متفکر

اما هنوز هم نمی تونستم باور کنم . نتونستم صبر کنم و بهروز رو بیدار کردم . فقط پرسیدم : چند تا خط میبینی ؟سوال

به زور چشماش رو باز کردو گفت : دو تاخواب آلود

گفتم: خوب بخوابخندونک

دو سه دقیقه خوابید بیدار شد و پرسید: دو تا یعنی چی ؟

گفتم : یعنی الان یه نی نی تو دل منه بابایی. خجالت

یکم وقت گذروندم تا زمان بگذره بتونم برم آزمایشگاه .

ساعت ها بعد از آزمایش اصلا نمیگذشت.

مسئول آزمایشگاه گفته بود ساعت 5 بعد از ظهر جواب حاضر میشه اما بابایی طاقت نیاورد ساعت 4 گفت زنگ بزن ببین حاضره.

زنگ زدم و خوشبختانه حاضر بود و دو تایی بدو رفتیم که جواب بگیریم . بعلههههههههههههههههه یه مثبت بزرگ .

خوش اومدی عشق من به دنیا بوسمحبت

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامانی
8 آذر 93 23:18
مبارکه مامانی
mamani
پاسخ
ممنون عزیزم.
مامان تازه کار
18 آذر 93 13:34
مبارکه مامان خانوم