عرفانعرفان، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات نی نی مون

خیلی دیر اومدم ، اما اومدم

1395/2/23 17:59
نویسنده : mamani
267 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل مامانی

عزیز دردونه ام ، خیلی دیر اومدم میدونم ولی باور کن خودت باعثش هستی.خجالت

عشقم انقدر شیطون شدی که اصلا وقت سر خاروندن ندارم.

ساعت پرواز میکنه و روزها همین طور پشت سرهم میگذره و من همین طور سرم به تو عزیز دلم مشغوله.گیج

همه چی خیلی خوبه . من هم خیلی بهتر شدم و خدا رو شکر بهترین پسر دنیا رو دارم.

امروز که دارم می نویسم روز 23 اردیبهشت هست یعنی شما 9 ماه و 23 روزه که پیش ما هستی.

شاید یکی دو هفته است که شروع کردی به تلاش برای چهاردست و پا رفتن و دقیقا 2  روز هست که چهاردست و پا میری ولی غر میزنی و راه میری خنده

دردونه مامان هدیه روز مادر من یه هدیه خاص بود .

دو تا دندون کوشولوی ناز

برای شما آش دندونی پختیم تا راحتتر دندونای خوشگلت در بیاد .

اذیت شدی . مریض شدی . اما خدا رو شکر همه چی به خیر گذشت.

تنت سلامت باشه پسرم.

شیرین شدی و خوردنی .

وقتی مثلا دعوا می کنم شما رو و بهت میگم د بلند میشی نگاهم می کنی و با شیرینی و لبخند میگی د

و به همین راحتی من میخندم و هیچ دعوایی سر نیمیگیره.

وقتی میخوای خودت رو لوس کنی جوری می خندی که دو تا دندونت معلوم بشه.

جونم برای نگاهت میره غنچه دلم.

نمیدونی چقدر دوستت دارم.

برای چکاب نه ماهگی که بردم شما رو قدتون 73 و وزنتون 9200 بود . خدا رو شکر هیچ مشکلی نبود.

 

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)