نزدیک سال نو
نزدیک سال نو هست و همه چی خیلی خیلی تند میگذره .
مثل رشد زیبا و دلنشین شما .
مثل روزهای خاطره انگیز شما
دو هفته ای بود که مریض بودی ، چند روز و شب پشت سر هم تب کردی و روز پنجم تبت قطع شد و تمام تنت پر از دونه های ریز شد.
فکر کردیم که شاید سرخک و سرخچه گرفته باشی اما پزشک بعد از معاینه شما بهمون گفتن که یه عفونت ویروسی ساده است.
اما ظاهرا دونه ها تنت رو میخاروند و خیلی سخت بود برای شما از صبح تا شب تو بغل من بودید و بهونه گیری میکردی. متاسفانه بیشتر یکی دو قاشق غذا نمیخوردید. روزهای سختی بود ولی خدا رو شکر تموم شد و شما شدی پسرک شکموی خودم.
تقویم شما رو چاپ کردم حتما عکسش رو میذارم.
سرم به شما حسابی گرم شده .
خیلی خوشحالم که امسال سر سفره هفت سین پیش من هستی.
دوست داشتنی من آواهای زیادی یاد گرفتی .
وقتی چیزی جدیدی میبینی میگی دع
وقتی عصبانی می شی داد میزنی
میخوای خوشی کنی دی دی
میخوای غذا بخوری ملچ ملوچ میکنی و میگی هام
دائما آواز می خونی و میگی عیده عیده عیده
یا می گی دایی دایی دایی دای
تو قد و وزن 7 ماهگی شما 69 قدتون بود و 9100 وزنتون
مثل همیشه هزار بار دوستت دارم بووووووووووووووووس