عرفانعرفان، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات نی نی مون

فسقل 13 میلی متری من

1393/9/29 20:52
نویسنده : mamani
310 بازدید
اشتراک گذاری

کلی سونو گرافی رفتیم نمیدونم چرا امروز هر جا می رفتم میگفتن سونو سلامت جنین امروز نیست یا غروب باید بیاید .

بالاخره یه سونو گرافی پیدا کردیم و برای ساعت 7 شب وقت گرفتیم. باید چند ساعتی رو میگذروندم تا زمان سونو برسه.

ساعت 6:30 دقیقه رفتیم برای سونو بابایی میگفت رفتی تو بپرس ببین میذارن من بیام اگه گذاشتن زنگ بزن. بالاخره منو صدا کردن. رفتم داخل و خوشبختانه اجازه دادن بابایی هم بیاد تو .

وقتی که داشت تو صفحه مانیتور عکس تو رو آقای دکتر به ما نشون میداد. نمی تونستم جلوی لبخندی که تقریبا و تحقیقا یه خنده بود رو بگیرم .

اقای دکتر گفت خوب این ساک حاملگی . اینم جنین. اینم قلبش . می بینی داره می زنه. ( ولی من اصلا ندیدم. یه نگاهم به صفحه تی وی روبروم بود یه نگام به بابایی که هنگ بود . )

بعد خیلی ناگهانی صدای قلبت رو پخش کرد. من فقط خندیدم و بابا باز هم بعد چند دقیقه گفت ببخشید این صدا که پخش شد صدای قلبش بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دکتر گفت بله دیگه و تازه بابا از هنگی در اومد و سوال پرسید.

دردونه من قد و بالات رو قربون که به قول بابا فسقل بودی. یعنی 13 میلی متر.

دکتر گفت همه چی خوبه حالا هم منتظرم که برم پیش خانوم دکتر نظر اونو بپرسم.

خیلی خوشحالم خیلی زیااااااااااااااااااااااااااد.

بابایی که همش تو ماشین میگفت این فسقل یک سانتی اون همه اخ و اوخ راه انداخته . این جقله اون همه خوردنی میخواد.

این هم اولین عکس دردونه مامانی.

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

پسندها (3)

نظرات (1)

مامان تازه کار
17 دی 93 13:08
عزیزم