قرار ملاقات 21 با خانوم دکتر مهربون عزیزم
همین که وارد اتاق شدم خانوم دکتر گفت وااااااااای چقدر عوض شدی؟ تپل شدی؟
نشستم و با کلی انرژی که از خانوم دکتر می گرفتم سوالام رو مطرح کردم.
هم وزن من رو چک کرد که گفت یک کیلو بیشتر از میزان تعیینی اضافه کردم و هم ضربان قلب شما چنان لگد محکمی به دست خانوم دکتر زدی که هم ضربان قلبت تند شد هم دست خانوم دکتر پرید بالا.
کلی خندید از شیطنت شما .
قرار شد یه سری آمپول و قرص برای این سرفه ها مصرف کنم تا زودی خوب بشم چون اصلا برای شما گل پسرم خوب نیست.
جلسه خیلی خوبی بود و قرار شد از این به بعد هر دو هفته یکبار برم.
آخه دیگه داره به اومدن شما نزدیک میشیم.
کاشکی سرویس خوابت زود برسه دستمون تا بتونم اون جشنی که دلم میخواد رو برات بگیرم.
همه چیز آماده برای چیدن شده و فقط دارم کارای تزئیناتشون رو انجام میدم .
این روزها سرم خیلی شلوغه خو.....
دوستت دارم گل پسرم .
با بابایی برای دیدن شما لحظه شماری می کنیم.
( یه چیز خصوصی بابایی وقتی بغلم میکنه شما بهش لگد میزنی چرا پسر؟)