هنوز هم پر از دلهره
امروز وقت ملاقات با پزشکی که انتخاب کرده بودم را داشتم.
بعد از کلی انتظار و البته لرزیدن از سرما( آخه مطب نمیدونم چرا انقدر سرد بود)
بالاخره نوبت من شد که برم داخل .
خانم دکتر ازم پرسید خوب چه خبر؟
گفتم : فکر کنم باردارم.
گفت : به سلامتی. خوب حالا بگو ببینم ....
و یه نگاه به پرونده کرد و با تردید نگاهم کرد گفت :شما همون خانومی هستی که فقط یکبار اقدام کرده بودی؟
گفتم : بله دقیقا
گفت: به به یه کوچولوی نادر . میدونی این کوچولو جز معدود کوچولو هایی هست که تو این سن پدر و مادر با اولین اقدام تشکیل میشه.
فقط لبخند زدم یاد جمله همیشگی خودم افتادم که همیشه به بهروز می گفتم آخه من باهوشم .اما اینبار تو دلم گفتم آخه نی نی من قوی و باهوشه.
خلاصه یه حساب کتاب کوچولو کرد و گفت : با این حساب نی نی شما الان 5 هفته و 4 روزش هست .
برام آزمایش بتا نوشت و قرار شد که دوباره دوشنبه برم پیشش . گفت الان سونوگرافی هیچ تاثیری نداره و اطلاعاتی جز ساک بهمون نمیده. یه سری دارو هم برام نوشت تا شروع به خوردن کنم .
بازم باید تا هفته بعد صبر کنم. یه هفته طولانی دیگه.